دردِ دِل بــــــــا کاغـــــــــذ

....بایـــد برای ســـوخـــتنم چـــاره ای کنم

دردِ دِل بــــــــا کاغـــــــــذ

....بایـــد برای ســـوخـــتنم چـــاره ای کنم

دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را...


چند روزی ست حس می کنم از "بنده" بودن دور شده ام...  

حس می کنم خدا هم بدجور دلش از من گرفته...

حق دارد...

دیگر اشکم "اشک" نیست...

یا رب گفتنم گیرا نیست...

دلم از این همه سرد و گرم شدن ترک برداشته...

دارم از خودم ناامید می شوم...

حس عجیبی ست.. از درون تهی شده ام...

همین که سجاده را پهن می کنم...

همین که روبرویش می نشینم..

شاید سرزنش شوم اما...احساسی به من می گوید نگاهش فرق کرده...

به خود نهیب می زنم... این چه غوغایی ست...

در اندرون من خسته دل ندانم کیست

که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

خدایا می دانم حجم تنهایی تو بیشتر از بودن ماست...

خدایا می دانم هر ناله و فریاد که کردم تو شنیدی...

اما من که لحظه لحظه زندگی ام را با تو قدم زده ام..

خودت هم خوب می دانی دلم برای همیشه پیش تو گیر است..

پس به اونشان بده...

ارحم الراحمین بودنت را...

و چشم ببند از کوتاهی های بنده ای که اگر امید به بخشش تو نبود صدایت نمی کرد..

در خیالاتم قدم می زنم...

دلم می خواهد روزی برسد و همه ی این تمام شدنی ها تمام شود...

روزها و سال ها می گذرد اما آنی که باید بشود نمی شود...

دارد دیر می شود...

شهدا با دست خالی اما دلی پر، صدایتان می کنم...

گناهان مرا سربه زیرتر از همیشه کرده اند...

دستی...دعایی....

 

خداوندا روزی شهادت می خواهم که...

بخش هایی از وصیت نامه شهید احمد کاظمی...


..


خداوندا فقط می خواهم شهید شوم شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده

 خداوندا روزی شهادت می خواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت

 ولی خداوندا تو صاحب همه چیز و همه کس هستی و قادر توانایی.. ای خداوند کریم و رحیم و بخشنده تو کرمی کن لطفی بفرما مرا شهید راه خودت قرار ده

 با تمام وجود درک کردم عشق واقعی تویی وعشق شهادت بهترین راه برای دست یافتن به این عشق..

نمی دانم چه باید کرد فقط می دانم زندگی در این دنیا بسیار سخت می باشد واقعا جایی برای خودم نمی بینم

هر موقع آماده می شوم چندکلمه ای بنویسم آنقدر جرف دارم که نمی دانم کدام را بنویسم.. از درد دنیا، از دوری شهدا، از سختی زندگی دنیایی، از درد دست خالی بودن برای فردای آن دنیا.. هزاران هزار حرف دیگرکه در یک کلام اگر نبود امید به حضرت حق، واقعا چه باید می کردم..

راستی چه بگویم، سینه ام از دوری دوستان سفرکرده از درد دیگر تحمل ندارد. خداوندا تو کمک کن چه کنم فقط و فقط به امید و لطف حضرت تو امیدوار هستم

خداوندا خود می دانم بد بودم و چه کردم که از کاروان دوستان شهیدم عقب مانده ام و دوران سخت را باید تحمل کنم

 ای خدای کریم ای خدای عزیز و ای رحیم و کریم تو کمک کن به جمع دوستان شهیدم بپیوندم...

گرچه بدم ولی خدا تو رحم کن و کمک کن.. بدی مرا می بینی

دوست دارم بنده باشم بندگی ام راببین ای خدای بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا می کنم،

از روی سرکشی نیست بلکه از روی نادانی می باشد..