دردِ دِل بــــــــا کاغـــــــــذ

....بایـــد برای ســـوخـــتنم چـــاره ای کنم

دردِ دِل بــــــــا کاغـــــــــذ

....بایـــد برای ســـوخـــتنم چـــاره ای کنم

خداوندا روزی شهادت می خواهم که...

بخش هایی از وصیت نامه شهید احمد کاظمی...


..


خداوندا فقط می خواهم شهید شوم شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده

 خداوندا روزی شهادت می خواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت

 ولی خداوندا تو صاحب همه چیز و همه کس هستی و قادر توانایی.. ای خداوند کریم و رحیم و بخشنده تو کرمی کن لطفی بفرما مرا شهید راه خودت قرار ده

 با تمام وجود درک کردم عشق واقعی تویی وعشق شهادت بهترین راه برای دست یافتن به این عشق..

نمی دانم چه باید کرد فقط می دانم زندگی در این دنیا بسیار سخت می باشد واقعا جایی برای خودم نمی بینم

هر موقع آماده می شوم چندکلمه ای بنویسم آنقدر جرف دارم که نمی دانم کدام را بنویسم.. از درد دنیا، از دوری شهدا، از سختی زندگی دنیایی، از درد دست خالی بودن برای فردای آن دنیا.. هزاران هزار حرف دیگرکه در یک کلام اگر نبود امید به حضرت حق، واقعا چه باید می کردم..

راستی چه بگویم، سینه ام از دوری دوستان سفرکرده از درد دیگر تحمل ندارد. خداوندا تو کمک کن چه کنم فقط و فقط به امید و لطف حضرت تو امیدوار هستم

خداوندا خود می دانم بد بودم و چه کردم که از کاروان دوستان شهیدم عقب مانده ام و دوران سخت را باید تحمل کنم

 ای خدای کریم ای خدای عزیز و ای رحیم و کریم تو کمک کن به جمع دوستان شهیدم بپیوندم...

گرچه بدم ولی خدا تو رحم کن و کمک کن.. بدی مرا می بینی

دوست دارم بنده باشم بندگی ام راببین ای خدای بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا می کنم،

از روی سرکشی نیست بلکه از روی نادانی می باشد..

 

وصیت نوشت...


قسمتی از وصیت نامه شهید سید مجتبی علمدار:

به دوستان وبرادان عزیزم وصیت می کنم کاری نکنید که صدای غربت

فرزند فاطمه (سلام الله علیه) مقام معظم رهبری، که همان ناله ی غریبانه فاطمه است به گوش برسد...

قبل از آنکه مرا در قبر بگذارید مداحی داخل قبرم برود ومصیبت جده ی غریبم فاطمه زهرا و جد غریبم حسین را بخواند...

به شب اول قبرم نکنم وحشت وترس

چون در آن لحظه حسین است که مهمان من است...

وصیت نوشت...

  

بگذارید مردم بعد از مرگم بدانندهمانطور که اساتید بزرگمان می گفتند"نوکر محال است صاحبش را نبیند" من نیز صاحبم را محبوبم را دیدار کردم اما افسوس که تا این لحظه که این وصیت را می نویسم دیدار مجدد او نصیبم نگشت....

بدانید که امام زمان ما حی وحاضر است او پشتیبان همه شیعیان می باشد از یاد او غافل نگردید...

دیگر در این مورد گریه مجالم نمی دهد وتا این زمان دیدار اورا برای هیچ کس نگفتم مبادا که ریا شودو فقط می گویم که از آن دیدار به بعددیگر ایشان را ندیده ام برای همین تمام جگرم سوخته است...

"قسمتی از وصیت نامه شهیدمصطفی ابراهیمی مجد"

شهید علی تجلایی...


در مراسم عقد رو به همسرش کرد و گفت"می گویند دعای عروس در هنگام عقد مستجاب می شود" بعد مکثی کرد و از همسرش خواست که در لحظه ی عقد برای او دعا کند که شهید شود...

شب عملیات بدر به نیروهایش گفت "قمقمه ها را زیاد پرنکنید آخر ما به زیارت کسی می رویم که لب تشنه شهید شد"...

مثل بسیاری از شهدای دیگر از زمان شهادتش خبر داشت...

در عملیات بدر لب تشنه شهید شد...

وتا کنون دیگر از او خبری نشد...

فرازهایی از وصیت نامه شهید:

"دخترم می دانم که حالا کوچکی و مرا به یاد نمی آوری... ولیکن دخترم وقتی که بزرگ شدی حتما جویای حال پدرت و علت شهادت پدرت خواهی بود.. بدان که پدرت یک پاسدار بود و تو نیز پاسدار خون پدرت باش..

دخترم می دانم یتیمانه زندگی کردن و بزرگ شدن در جامعه مشکل است...لیکن بدان که حسین و حسن و زینب یتیم بودند...

پدر و مادر عزیزم که غم و اندوه شهادت برادرم مهدی از دل شما بیرون نرفته.. مبادا از شهادت من و برادرم متاثر شوید.. هر چه گریه می کنید گریه بر مصیبت های سرور شهیدان و اهل بیت او باشد. نه تنها برای من و مهدی ودیگر شهیدان گریه نکنید بلکه مزار ما را هم جستجو نکنید...

به این بیاندیشید که ما برای چه شهید شدیم و چه راهی را برای رسیدن به معبود و مقصود خود برگزیدیم"...