دردِ دِل بــــــــا کاغـــــــــذ

....بایـــد برای ســـوخـــتنم چـــاره ای کنم

دردِ دِل بــــــــا کاغـــــــــذ

....بایـــد برای ســـوخـــتنم چـــاره ای کنم

زندگی زیباست اما...


"بچه ها بگذارید کنار شهدا بمانم مرا از شهدا جدا نکنید"این جمله را آوینی وقتی گفت که می خواستند او را با برانکارد به عقب منتقل کنند... سرآخر هم سه بار گفت "یا فاطمة الزهرا" وپر کشید...

 به کاروان شهدا پیوست کاروانی که امام علی (ع) درباره ی آن فرمودند: "شما اگرکشته نشوید می میرید سوگند به آنکه جان علی در دست اوست فرود آمدن هزار ضربت شمشیر بر سر آسان تر است از مردن در بستر"...

اما شهادت چیست که نوجوانی سیزده ساله را از پای نیمکت کلاس به سنگرمبارزه

 می کشاند نوجوانی ده ساله را به دستکاری شناسنامه وا می دارد... و نیمه های شب صدای ناله ی رزمندگان را به آسمان بلند می کند...

چه سری در شهادت نهفته است که همه برایش آرزو می کردند...آخر چه کسی تکه تکه شدن را دوست دارد جز آن شهیدی که می گفت می خواهم با بدنی تکه تکه شده به دیدار محبوبم بروم...

شهادت را به بها می دهند نه به بهانه. خیلی باید دلت پاک باشد تاخدا خریدارت شود..وچه خریداری بهتر از او...

 امام خمینی(ره) می فرمایند: "شهادت در گرانبهایی ست که بعد از جنگ به هرکس نمی رسد"... 

جنگ تمام شد اما در باغ شهادت همچنان باز است...

باز هم هستند کسانی که تنها آرزویشان شهادت است و برای رسیدن به آن لحظه شماری می کنند...نمونه اش شهید حجت رحیمی...

سال پیش اردوی راهیان همراه کاروان مابود با شهادتش چشمان بسته ی کسی چون من را به روی زندگی باز کرد...

 به قول دوستم تا آن زمان ما شهید ندیده بودیم اما از آن روز به بعد دیدیم آنچه را که باید می دیدیم...

رسول خدا می فرمایند: " سه گروه نزد خدا شفاعت می کنند وشفاعتشان پذیرفته می شود انبیاء سپس عالمان وبعد شهیدان"...


چه زیبا گفت شهید آوینی:"ای شهید ای آنکه بر کرانه ی ازلی وابدی وجود نشسته ای دستی برآر وما قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون کش"...

کاش شهدا دست ما را هم بگیرند...آخر درست است که خوب نیستیم اما محب آنها که هستیم... کاش به حق همین محب بودن از ما شفاعت کنند... 

 شفاعت زمینی شان را من به چشم خود دیدم  کاش آن زمان که همه ی اعمال درست ونادرست درمقابل دیدگان قرار می گیرند وراه فراری پیدا نمی شود شهیدی دستی برآورد و شفاعتی کند...

نظرات 3 + ارسال نظر
لیلی چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:11 ب.ظ

کلا من زیاد تو این فضاها نیستم
واقعا نمی دونستم شهادت اینقد ارزش داره...

هر که حرفی زکتاب دل ما گوش کند
هرچه از هرکه شنیده ست فراموش کند
عاقبت از دو جهان بی خبر افتد مدهوش
هر که یک جرعه می از ساغر ما نوش کند

محب الشهدا پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:32 ق.ظ http://nejat-yafteh.blogsky.com

یادش بخیر....
فکه...
طلاییه...
شلمچه...
پادگان دژ.خرمشهر...پنجشنبه...ساعت 8صبح...لحظه ای درهای آسمان باز شدویکی از هم کاروانیانمان راهی بهشت...
----
هرگزم نقش توازلوح دل وجان نرود...
الهی الحقنی بالشهداوالصالحین

سلام...
دلم برا اون روزا وحس وحالش خیلی تنگ شده...
واقعا چه روزی بود..پنجشنبه...8صبح...طلاییه بدون شهید رحیمی...
سخته اینو بگم ولی...
ایشالا تو هم به آرزوت برسی البته الان نه...!

فدائی ولایت جمعه 27 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:06 ب.ظ http://leader-seyedali.blogfa.com/

پیر ما گفت شهادت هنر مردان است
عقل نامرد در این دایره سرگردان است

پیر ما گفت که مردان الهی مردند
که به دنبال رفیق ازلی می گردند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد