حال من خوب است اما تو باور نکن..
باور نکن حرف هایی که بر حسب روزمرگی بر زبان می آیند و "دل" بی خبر ازهمه جا،
جز حرف هایی تکراری چیزی برای گفتن ندارد...
حرفم را باور نکن چون اینجا آنجایی نیست که باید...
حرفم را باور نکن چون نمی دانم این اشک های گاه
و بی گاه تا کی می خواهند
بر کویر چشم های کم فروغ ببارند...
کویر چشم هایم سرسبز شد اما هنوز از بندشدن باران خبری نیست...
بیشتر از همیشه حس می کنم اینجا جای ماندن نیست...
پاهایم از این همه قدم زدن های بیهوده خسته شده...
نمی دانم به دنبال که و به کجا می دوند...
اما هر مسیری را که آغاز می کند سرانجامش شوره زاری بیش نیست...
دیگر این رفتن ها و دیدن ها برایم دلخوشی نمی آورند...
چه زیبا می گفت آن بزرگ: هیچ چیز در دنیا آنقدر ارزش ندارد که برای دیدنش
چشم ها را کامل باز کرد...
گاهی بسان نابینایی چشم هایم را می بندم...
می بندم تا نبینم...
می بندم تا کمی پایم را آنطرف تر گذاشته باشم...
آنطرف که کمی تا قسمتی متفاوت است...
ندیدن نه، که بینایی کامل است..
خدای من...
خدای من...
یک دم بنگر حال زار مرا...
ببین دارم از پا و نفس می افتم...
امانم بده...
دستم را فقط و فقط به سوی تو دراز کرده ام ولا غیر...
مرا ببر امید جانم...
مرا با خود ببر...
گاهی دلت می خواهد بروی آنجا که اثر از هیچ کس و هیچ چیز نیست...
یا جایی که یکی باشد که تو را بفهمد... همین و بس...
آنجا می تواند هر جایی باشد...
اما به یقین قطعه ای از بهشت می شود اگر بویی جز خدا ندهد...
اگر احساسی جز خدا نباشد...
نمی دانم "ایراد" از من است یا نه "حق" با من است...
این دلتنگی های گاه و بی گاه دارد زیاد می شود...
"ای اشک دوباره در دلم درد شدی..."
باید به حال دلم فکری کنم...
این خاک، این آسمان، و این مردم هیچ کاری از دستشان برنمی آید...
چاره دردم خوب می دانم کجاست...
همانجایی که وقتی برای اولین بار و بدون هیچ پیش زمینه ای پا گذاشتم دلم هری پایین ریخت...
شلمچه را می گویم...
طلائیه...
فکه...
کاش همین روزها مجال رفتن بود...
دلم هوای جایی را کرده که جز خاک چیزی ندارد...
خاکی که همه چیز را در خود دارد...
خاکی که از هر کسی همدل تر است...
با تمام سکوتش حرف ها برای گفتن دارد...
تشنه شنیدن آن حرف هایم...
دلم تنگ غروب شلمچه است...
کاش می شد رفت...
سی وپنجمین بهار آزادی...جای شهدایمان خالی
« شهید سعید کیوانی فر »
امروزمادربرابرخون شهدا و پیرجماران،
خمینی کبیرمسئولیم...
***
سلام علیکم همسنگر...
پرچم و اسم سنگرتون داره خاک میخوره...
« شهید محمدحسن روستائی زاده»
شماراوصیت میکنم به تقوی وعبادت ومیخواهم که
شماسنگرمراپرکرده وراهم را ادامه دهید.
منتظر حضور و نگاه پرمهرتون هستم...
به امیددیداردر سنگر«معراج نامه شهدا»
یازهرا(س)
کاش میشد رفت...
دعا کنید بروم!
ان شاا...
سلام
22 بهمن بر شما مبارک باد[لبخند][گل][گل]
بر شمام مبارک
سلام ودرود...
باعرض پوزش..
ببخشیداگرکوتاهی شد..
شماباافتخارلینک شدید..
سلام..
خواهش میشه!!
سلام
الهی مگه شما کجا زندگی میکنید که تا حالا زیارت عمه السادات نرفتین؟!
سلام..
فعلا دانشجو شهر دیگه هستم..
ولی ساکن اهوازم..
راز موفقیت زندگی را فقط افرادی آموخته اند که در زندگی موفق شده اند.
"جان کولیتر"
ایشالا راهی میشید...
دعا کنید ما هم راهی شیم...
ممنون...
همچنین..
همیشه دعا کنید :
چشمانی داشته باشید
که بهترین ها را در آدم ها ببیند
قلبی ، که خطاکار ترین ها را ببخشد
ذهنی ، که بدیها را فراموش کند
و روحی که هیچگاه ، ایمانش به خدا را از دست ندهد.
امام خامنه ای:
22 بهمن ، عید حقیقی ملت ایران است.
22بهمن در حکم عید فطری است که ملت در آن ، از یک دوران روزه سخت و محرومیت از تغذیه معنوی و مادی خارج شد.
22 بهمن در حکم عید قربان است ، در آنروز ملت اسماعیل های خود را قربانی کرد.
22 بهمن در حکم عید غدیر است ،زیرا در آن روز نعمت ولایت و تکمیل نعمت الهی برای ملت تحقق یافت.
22 بهمن سالروز آزادی از اسارت مردم از طاغوت و استکبار مبارک باد.
««راهـــــــــــــ شــــیـــــعــــــــه»»
خوشبختی ، نامه ای نیست که یکروز،نامه رسانی،زنگ در خانه ات را بزند و آن را به دست های منتظر تو بسپارد. خوشبختی ساختن عروسک کوچکی ست از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر...
به همین سادگی،به خدا به همین سادگی. اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه هیچ چیز دیگر...
بروزم دوست گرامی
سلام انشاا...که قسمت بشه هر سال برید قم بلکه چند بار در سال برید! منکه به دو ماه میرسه نرفتنم میخوام دیونه بشم!!
تاظهور....
سلام...
ممنونم...
مهرآفرینا!
سجاده ام را به سمت قبله نیاز می گشایم
تا ذره ذره وجودم را به معراج
نگاهت، پرواز دهم
می ایستم به قامت دربرابرت تا عظمتت را سپاس گویم
به رکوع می روم تا بزرگی ات را به یاد بیاورم
و به سجده می افتم تا بر بندگی ام مهر عشق بزنم…
چه آرامش پایان ناپذیری در نگاه توست
چه لحظه های مهرافروزی در ذکر یاد ت…
پروردگارا! دستان دعایم را
به عرش الهیت برسان ،
دلم را به حلاوت دوستیت
و چشمان باران زده ام رابه دیدارت
نورانی گردان
دلم خوش نیست . . .
غمگینم . . .
کسی شاید نمیفهمد . . .
کسی شاید نمیداند . . .
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی . . .
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی :
عجب احساس زیبایی . . . !
تو هم شاید نمیدانی . . . !
_________¤¤¤¤¤¤¤¤¤------------------¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤--------------¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_____¤¤¤¤¤----------------------¤¤¤-¤¤¤--------------------------¤¤¤
____¤¤¤¤¤--------------سلامی به لطافت عشق--------------------¤¤¤
___ ¤¤¤-----------پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی است---------- ¤¤¤
__¤¤¤-------------------------------------------------------------------¤¤¤
__¤¤¤--به نام دوست که زندگی و زیبایی لایق اوست----------------- ¤¤¤
__¤¤¤------بی شک مرگ پایان کبوتر نیست-------------------------- ¤¤¤
__¤¤¤----------در اوج نیاز و بی نیازی هیچگاه خدا رو از یاد مبر--------¤¤¤
__¤¤¤--او در همه لحظه ها در کنار توست کافیست صدایش بزنی----¤¤¤
___¤¤¤-------------اوست که به هر چیزی حس بودن می بخشد----¤¤¤
____¤¤¤------------------اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ --------¤¤¤
______¤¤¤-------------------سکوتم سرشار ز فریاد است--------¤¤¤
________¤¤¤------------------سرشار ز شکر و سپاس-------¤¤¤
__________¤¤¤------به کلبه تنهای هام سر بزن--------¤¤¤
___________¤¤¤¤--------لبت خندون، دلت شاد---¤¤¤¤
_______________¤¤¤---------زندگی به کام------¤¤¤
__________________¤¤¤-دلت سر شار از-¤¤¤
_____________________¤¤عشق به خدا¤¤
________________________¤¤¤¤¤¤¤
_________________________¤¤¤¤
__منتظر قدوم همیشه سبزتم__ ¤¤
________مهرت پایدار________¤
برادر یا خواهر گرامی
سلام
متن زیبایی بود...
ولی سعی شود متن یا ادبی باشد یا محاوره ای...
مثل اونجایی که گفتید دلم "هری" پایین ریخت...
البته واقعا کل متن قابل ستایشه...
موفق باشید
یا زهرا(س)
سلام..
ممنون از نظرتون..